دل نوشته به حضرت معصومه(س)
 
کرمجگان
کرمجگان
شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : جواد خیاط

دل نوشته به حضرت معصومه(س)

السلام و علیک یا حضرت معصومه (س)

زندگی نامه حضرت معصومه به بهانه روز ملی دختران»
6/7/90 12:41 ع


زندگی نامه حضرت معصومه به بهانه روز ملی دختران:
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال 173 هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.
در سال 200 هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.
یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.
به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 201 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.
محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال 201 هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.
آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.
پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال 256 هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
ای بانوی کرامت،ای کوثر محبت،ای مهربان ترین مهربانان،فاطمه جان سلام !

بانو! دلتنگیم، دلتنگ !


دلتنگی ما از جنس غریب ترین لحظه های بی قراری ست. اشک هایمان پا برهنه ترین آواره گان تاریخ گریه اند!

و چشمانمان بی تاب ترین پنجره های انتظار! تنهایی آزارمان می دهد ! قلب هایمان او را می خواند!

او که تنهاترین است و هیچ کس سراغی از او نمی گیرد ؟!!

ما از عمیق ترین نقطه وجودمان او را می خوانیم و او را می خواهیم.

و به شوق دیدارش روز را شب و شب را به صبح می رسانیم.

و می دانیم بهار بی او خزانی بیش نیست !
شب های جمعه امید دیدارش خواب را از چشمانمان می رباید.

بانو! تو خود شاهدی که به حریمت پناه می آوریم و دعای فرج را کنار ضریحت زمزمه می کنیم .

هر شب جمعه به پابوست می آییم تا ملتمسانه بخواهیم فردا روز موعود باشد. جمعه ها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند ولی او نیامد .

ای بانوی آب و آدینه ! تو خود می دانی اشتیاقمان را به یاری یار،تو ندبه های انتظارمان را شنیده ای.
سپاسگزارم ، سپاسگزارم بانو که در لحظات بیقراری مان در قرار های بارانی مان در حریمت با تو برقرار می شویم و شانه های اشکمان را به ضریحت تکیه می زنیم .

بانوی من! شاهدی که دنیا در تاریکی و ظلمت فرو رفته و در این طوفان هولناک امروز، تنها اوست که با نور وجودش می تواند گوهر حق را بنمایاند.
و منتظرانش را از این خستگی و تنهایی نجات دهد .

بانوی مهربان ! چه کسی بهتر از تو می تواند درد هجران را درک کند. برای دیدار برادر و امام زمانت به شوق دیدار آمدی ولی دروازه های ناامیدی راه شهر امید را بستند و طاغوتهای زمان نگذاشتند به قرار دلت برسی!

افتخارشهر ما شدی تا به شهادت رسیدی ولی به امیدت نرسیدی !

خواهشمندیم بانو قسم به آن برادر نازنینت دعا کن ما ناامید نشویم و با دستهای توانایت درهای شهر امید را به رویمان بگشا .

برایمان شفاعت کن جمال نورانی امام زمانمان را ببینیم چرا که تو در نزد خدا منزلت خاصی داری .

سالهاست که ذره ذره ی وجودمان فریاد العجل دارد ! ندای ادرکنی ادرکنی ! و نوای أین بقیة الله قلب ها به ناله ی الغوث می تپد و دست ها از آسمان دعا فرو نمی افتد .

بانوی من شفیعمان شو ، واسطمان باش و دعا کن که خدای مهربان عذاب را از ما بردارد و امام و منجی و پناه مارا برساند.
============
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه ی علمیه ی حضرت زهرا(س)

گفت باید برای فراموش نشدن غدیر کاری کنم
و چنین شد که شهیده شد زهرا(س)...

 

عاصی و محتاجِ ترّحم شدم
راهیِ بیت‌الكرمِ قم شدم
 
رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر
رد شدم از تشنگیِ گرمسیر
 
کیست که این‌گونه جلا می‌دهد
بوی غریبیِ رضا می‌دهد
 
پاره‌ای از بارگهِ شاه طوس!
فاطمه ای خواهر «شمس‌الشّموس»!
 
عمّه‌ی مظلومه‌ی «صاحب زمان»!
روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!
 
از سفر سختِ کویر آمدم
شاعر و رنجور و فقیر آمدم
 
اذنِ زیارت بده بانو! به من
رو به تو کردم، بنما رو به من
 
اذنِ نمازم بده، بانویِ آب!
روضه‌ی معصومیت آفتاب!
 
«شیعه» به نام تو مباهات کرد
«نور» در این خانه مناجات کرد
 
بس که در این خانه خدا منجلی است
هر کسی آمد به لبش «یا علی» است
 
بُقعه‌ای از کوی بنی‌هاشم است
مدرسه‌ی عالمه و عالِم است
 
دل تپش از بزم محبت گرفت
در ملکوتش سرِ خلوت گرفت
 
لحظه‌ای آرام به کنجی نشست
حضرت معصومه! دل من شکست
 
اشک! خدا را، تو به من بد نکن
حضرت معصومه! مرا رد نکن
 
اشک! به راهِ سخنم سد شدی
خوب من این باره چرا بد شدی؟
 
اشک! خدا را، تو بگو: این منم
شمع همین خانه‌ام و روشنم
 
من نگرانم که مرا رد کنند
خواستنی‌هام به من بد کنند
 
عمّه‌ی مظلومه‌ی صاحب زمان!
روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!
 
نام تو یادآور زینب شده
موجبِ آوارگیِ شب شده
 
هم‌سخنِ خلوتِ تنهای من!
دخترِ خورشید و مسیحای من!
 
مریم قدّیسه‌یِِ آلِ علی!
سیّده‌یِ نسلِ زلالِ علی!
 
کوثری از سلسله‌ی حیدری
پاره‌ای از عصمتِ پیغمبری
 
شیفتگانت به طواف آمدند
در «حرم ستر عفاف» آمدند
 
جرعه‌ای از آب حیاتم بده
حضرت معصومه نجاتم بده
 
با دل آغشته به داغ آمدم
از طرف شاه چراغ آمدم

 

نوشته شده توسط وحیده افضلی 

 

ای کوثرِ کوثر رسول‌الله
 زهرای مکررِ رسول‌الله
 
هم سوره نور موسی جعفر
 هم پاره پیکر رسول‌الله
 
معصومه خانواده عصمت
 صدیقه دیگر رسول‌الله
 
جایی که تو در حضور بابایی
 زهراست به محضر رسول‌الله
 
سرچشمه گرفته روح پاک تو
 از روح مطهر رسول‌الله
 
تو بعـد ائمـه یـک امـام استی
 شایسته این چنین مقام استی


 ای روح و روان عترت و قرآن
 در جسم تو جان عترت و قرآن
 
چون آینه پیش دیده‌ات پیدا
 اسرار نهان عترت و قرآن
 
از یمن تو ای کریمه عترت
 قم گشته جهان عترت و قرآن
 
روی تو چراغ مکتب عصمت
 نطق تو زبان عترت و قرآن
 
برخیز و بخوان خطابه چون مادر
 ای روح بیان عترت و قرآن
 
قرآن به جلالت تو می‌نازد
 عترت به اصالت تو می‌نازد


 تو وارث معجز امامانی
 تو دختر عترتی و قرآنی
 
تو شوی نکرده مادرِ هستی
 تو در تن خود روان ایمانی
 
محبوبه چارده ولی‌الله
 معصومه به کنیه و به عنوانی
 
تو فاطمه‌ای و فاطمی عصمت
 تو عالمه علوم ماکانی
 
تو حجب و حیا و زهد و عصمت را
 در مکتب اهل‌بیت، میزانی
 
زهد و شرف ائمه را داری
 ظرفیت صبر عمه را داری


 ای سوره نور موسی جعفر
 ممدوحه هل‌اتی پس از مادر
 
مهر تو مدال سینه مریم
 کوی تو بهشت ساره و هاجر
 
قم از قدمت مدینةالزهرا
 قبر تو مزار دخت پیغمبر
 
معصومه‌ای و به چارده معصوم
 همه عمه و خواهری و هم دختر
 
هم می‌بالد جواد از این عمه
 هم می‌نازد رضا به این خواهر
 
بر جان تو دختر کلام‌الله
 از زینب و فاطمه سلام‌الله


 تو حق حیات بر امم داری
 یک فردی و یک جهان کرم داری
 
شد گرچه به قم نزول اجلالت
 در چشم جهانیان قدم داری
 
هم در عربی کریمه عترت
 هم سایه به کشور عجم داری
 
هم در حرم ائمه مدفونی
 هم دردل اهل قم حرم داری
 
ما ذره و تو هزارها خورشید
 ما قطره و تو هزار یم داری
 
در شهر ائمه تا درخشیدی
قم را شرف مدینه بخشیدی

 
ممدوحه ذات کبریایی تو
 معصومه و عصمت خدایی تو
 
الحق که میان آن همه خواهر
 آیینه حضرت رضایی تو
 
با آنکه به شهر قم مکان داری
 در ملک وجود، رهنمایی تو
 
مانند دوازده امام ما
 از کار همه گره‌گشایی تو
 
بالله قسم ای کریمه عترت
 برتر ز ثنا و مدح مایی تو
 
«میثم» به ثنات اگر گهر بارد
 دریـای کــرامت تــو را دارد

نوشته شده   توسط وحیده افضلی  

حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را

دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را

مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را

گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را

هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را

به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را

گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را

در محلّه خبر لطف تو   بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را

شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را

پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را

ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را

جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را

نوشته شده  توسط وحیده افضلی 
 

 

هر فاطمه اي که هست سهمش آه است

با ناله و اشک و بي کسي همراه است

يک سرّ غريبانه کوثر اين است:

که عمر گل محمدي کوتاه است

نوشته شده توسط وحیده افضلی 

شهرها انگشترند و «قم» ، نگين

قم، هماره حجّت روى زمين 
 

تربت قم، قبله عشق و وفاست

شهر علم وشهر ايمان و صفاست 
 

مرقد معصومه «ع» چشم شهر ما

مهر او جانهاى ما را كهربا 
 

دخترى از اهل بيت آفتاب

وارث درّ حيا، گنج حجاب 
 

در حريمش مرغ دل پر مى زند

هر گرفتار آمده، در مى زند 
 

هر دلى اينجاست مجذوب حرم

جان، اسير رشته جود وكرم 
 

اين حرم باشد ملائك را مطاف

زائران را ارمغان، عشق و عفاف 

ديده پاكان به قبرش دوخته

عصمت و پاكى از آن آموخته 
 

حوزه قم هاله اى بر گِرد آن

فقه و احكام خدا را مرزبان 
 

قم هميشه رفته راه مستقيم

بوده در مهد هدايتها مقيم 
 

شهر خون، شهر شرف، شهر جهاد

شهر فقه و حوزه، علم و اجتهاد 
 

هركجا را هر چه سيرت داده اند

اهل قم را هم بصيرت داده اند 
 

نقطه قاف قيامند اهل قم

برق تيغ بى نيامند اهل قم 
 

اهل قم ز اوّل ولايت داشتند

در دل و در ديده آيت داشتند 
 

اهل قم از ياوران «قائم» اند

درقيام و پيشتازى دائمند 
 

دختر موسى بن جعفر «ع» را درود

كز عناياتش تراويد اين سرود


منت ز بخت دارم و نصرت ز كردگار

كافكند در ديار قمم روزگار، بار

خوش بار يافتم به حريمى كه جبرئيل

بى‏اذن خادمان به حريمش نجسته بار

اين بارگاه بضعه باب الحوائج است

كز وى رواست، حاجت مخلوق روزگار

اين پيشگاه فاطمه بنت موسى است

كز بعد فاطمه به زنان دارد افتخار

خارى اگر خلد به كف پاى زائرش گيرد

ملك، به سوزن مژگان، ز پاش خار

دختر بدين جلال، نپرورده مام دهر

دختر بدين مقام، نياورده روزگار

چشم فلك نديده و نشنيده گوش دهر

دختر بدين جلالت و بانو بدين وقار

اى بانوى بلند مقام فلك جناب

اى  خانم  رفيع   مكان   بزرگوار

هم دختر امامى و هم خواهر امام

هم عمه امامى  و هم نور هشت و چار

تنها نه چشم من به در توست منتظر

چشم دو عالم است ‏بر اين در، به انتظار

اى والى ولايت عصمت! به عصمتت

چشم  كرم   ز بنده اين  آستان،  مدار

مسكين «طرب‏» ز درگه لطفت كجا رود؟

اميدوار  بر  توام،  اميد   من    بر آر

نوشته شده   توسط وحیده افضلی  

هر کس به احترام مقام تو خم نشد

آقا نشد بزرگ نشد محترم نشد

دل خسته بود و راهی این آستانه شد

دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد

گفتند مرقدت حرم آل فا طمه ست

با این حساب هیچ کسی بی حرم نشد

این حاجت من است الهی قلم شود

دستم اگر برای تو بانو قلم نشد

باز این چه لطفی است که در حق ماشده

ما شاعرت شدیم ولی محتشم نشد

می خواستم برای تو بهتر از این غزل

من را ببخش آنچه که می خواستم نشد

نوشته شده   توسط وحیده افضلی  

 

«موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های «رضا»یت
اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت

از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت

رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان
شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!

من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»
دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت

کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارد
دل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت

لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است
ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت

ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!
مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟

می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت

این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت

 

نوشته شده  توسط وحیده افضلی

 

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی

تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا

بی اختیار سمت حرم میکشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل میکند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست میدهد

در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع

روشن کننند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست

خونین تر است ماه محرم کنار تو

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار که همشهری ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می شویم

وقتی که با ملائکه همگام می شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات

زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست

این صحنه در برابر ایینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرف های خود اصرار میکنم

در مثنوی و در غزل اقرار میکنم

ما در کنار دختر موسی نشسته ایم

عمریست محو او به تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست

ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم

مربع

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان

از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می شوم

روزی که زیر پای شما خاک می شوم...

 

+ نوشته شده  توسط وحیده افضلی 

 

به ديوار و در اين بيت توحيد

فروغ عترت و قرآن توان ديد

بود اين بارگاه خلد آذين

حريم دخت هفتم خسرو دين

مزار حضرت معصومه اينجاست

رضا را خواهر مظلومه اينجاست

چو اينجا شد چراغ عشق روشن

به دلها اين حرم شد پرتو افكن

بُوَد اين درگه از ابواب رحمت

در باغى است از باغ جنّت

كه اشك عاشقان شد جويبارش

نمى گردد خزان هرگز بهارش

تو اى زائر به تعظيم شعائر

ببوس اين درگه پر نور وطاهر

بيا اينجا به اشك خود وضو كن

بيا جان خود اينجا شست و شو كن

بپا خيز و بخوان اذن دُخولش

اجازت از خداگير ورسولش

به اذن حيدر و زهراى اطهر

به اذن يازده معصوم ديگر

قدم چون مى نهى داخل از اين در

بگو بسم اللّه و اللّه اكبر

زند چون حلقه براين درگدائى

به گوش جان او آيد ندائى

كه: اى سائل! دعايت مستجاب است

محبّ آل عصمت، كامياب است

بخواه از رحمت حق هر چه خواهى

كه بى حدّ است الطاف الهى

«حسانا»، قم كه دارُالمؤمنين است

در ِباغ بهشت اندر زمين است

                                 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

وبلاگ اطلاع رسانی روستا و اخبار کرمجگان
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کرمجگان و آدرس karamjegani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 179
بازدید کل : 44063
تعداد مطالب : 172
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1